آهوی وحشی - فرامرز اصلانی


الا ای آهوی وحشی کجایی
مرا با توست چندین آشنایی

دو تنها و دو سرگردان دو بی کس
ددو دامت کمین از پیش و از پس

بیا تا حال یکدیگر بدانیم
مراد هم بجوییم ار توانیم

که میبینم که این دشت مشوش
چراگاهی ندارد خرم و خوش

که خواهد شد بگویید ای رفیقان
رفیق بیکسان یار غریبان

مگر خضر مبارک پی در آید
به یمن همتش کاری گشاید

چو آن سرو روان شد کاروانی
ز شاخ سرو می کن سایبانی

لب سرچشمه ایی و طرف جویی
نم اشکی و با خود گفتگویی

به یاد رفتگان و دوست داران
موافق گرد با ابر بهاران

چو نالان آیدت آب روان پیش
مدد بخشش ز آب دیده خویش

نکرد آن همدم دیرین مدارا
مسلمانان مسلمانان خدارا

مگر خضر مبارک پی تواند
که این تنها به آن تنها رسان


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر