آهو - شاهرخ

وقتی بغض تو، اشاره به گناهم میکنه
اِنگار از تَه چشات آهو نگاهم میکنه
غم بغض چشات ،آئینهء گلایه هات
آینه حکایت از روی سیاهم میکنه
آهوی شرقی ، ای جادوی شرقی
من از تو آغاز شدم ای جادوی شرقی
آهوی شرقی ،ای جادوی شرقی
من از تو آزاد شدم ای جادوی شرقی
من یه صیاد شکستهُ به بن بست رسیده
در پی آهوی خوشبختی همیشه دویده
من بفکر صید تو بودمو صید تو شدم
توئی که یه عمره قلبم تو رو فریاد کشیده
آهوی شرقی ،ای جادوی شرقی
من از تو آغاز شدم ای جادوی شرقی
آهوی شرقی ،ای جادوی شرقی
من از تو آزاد شدم ای جادوی شرقی
وقتی بغض تو، اشاره به گناهم میکنه
اِنگار از تَه چشات آهو نگاهم میکنه
غم بغض چشات ،آئینهء گلایه هات
آینه حکایت از روی سیاهم میکنه
آهوی شرقی ،ای جادوی شرقی
من از تو آغاز شدم ای جادوی شرقی
آهوی شرقی ،ای جادوی شرقی
من از تو آزاد شدم ای جادوی شرقی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر