آمد آمد
با دلجویی
گفتا با من
تنها منشین
برخیز و ببین
گلهای خندان صحرایی را
از صحرا دریاب این زیبایی را
با گوشه گرفتن
درمان نشود غم
برخیز و به پا کن
شوری تو به عالم
تو که عزلت گزیده ای
غم دنیا کشیده ای
ز طبیعت چه دیده ای تو
تو که غمگین نشسته ای
ز جهان دل گسسته ای
به چه مقصد رسیده ای تو
زین همه طراوت از چه رو نهان کنی
شکوه تا به کی ز جور این و آن کنی
دل غمین به گوشه ای چرا نشسته ای
جان من مگر تو عمر جاودان کنی
تا کی تو چنین باشی
عمری دل غمین باشی
گل گشت چمن بهتر
یا گوشه نشین باشی
تا کی باید باشی افسرده در بند دنیا
خندان رو شو چون گل
تا بینی لبخند دنیا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر