عشق خیابانی

جلو آیینه روزی دو ساعت
ژل میماله بی نهایت
خوش تیپ میکنه فراوون
میاد تو خیابون

با ماکسیمای مشکی
تو دوزی هاش زرشکی
رینگ اسپرت لاستیک پهن
می گازه تو جردن

اتس اتس
صدای
ضبط ماشینش
هوای
سیستم صوتی مبنده
هر هر هر می خنده

هی میره بالا پایین
با کامبیزو با آیدین
میرونه مثل فشفشه
ترمز دستی میکشه

تا میبینه ایست بازرسی
میمیره از دلواپسی
رنگش یهو می پره
میگه این بار آخره

خونه باباش می خوره نونه مفت
گردن می کنه کلفت
پای تلفونه تا چهار صبح
علافه اخه خب

روزی یه دفعه عاشق میشه
آخرشم فارغ میشه
به همه میگه یه روز بهاری
میام خواستگاری

هفته ای یه دفعه شماله
ویلای اینو اون وباله
صبح تا شب تو خزر شهر
علاف و در به در

صبح تا شب تو سلمونی

تا نصف شب مهمونی
میکنه آرایش هفت قلم
میگه وای چه خوشگلم

غذا از بیرون میگیره
پیتزا نخوره میمیره
واجب تر از نون شب
ماتیک و خط لب

نقشش نقش عروسک
بین یه مشت خروسک
یه روزی میشه بیدار
که شده گرفتار

واسه شوهر هلاکه
تو فکر رنگ لاکه
پسر پولدار میخواد
ولی گیرش نمیاد

یه مشت سوسول قرتی
بچه رپ زپرتی
میان دورشو میگیرن
الکی واسش میمیرن

وانمود میکنه فارسی بلد نیست
چون یکی دو سه هفته بوده تو پاریس
به باباش می گه پاپا
آخه رفته اروپا

با پسره میشینه
مامانش یهو میبینه
هول می شه یه عالمه
میگه پسر خالمه

چرا گریونه دختر
اخه امشب مونده پشت در
باباش راهش نمیده
چون یه چیزایی شنیده

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر