شب بارانی - ایرج

امشب با باران ، همزاد تو ، نجوا ها دارم با یاد تو
ای روح شبنم در گلزاران ، خوش بادت نم نم بر می خواران
ای گیسویت شکن به شکن خوش ، وی از بویت هوای چمن خوش
ای چون آبی بر آتش من خوش ، امشب در من جوانه بزن خوش
با یاد تو در زیر باران ، جان می شویم از این غباران

گر چه صفایی دارد عالم باران امشب ، بی تو حزین می بارد ابر بهاران امشب
هوای دل را همه غم گرفته بی تو ، قسم به باران که دلم گرفته بی تو

کشدم دل بر آتش ، آن خاطره ی خوش در صبح بهاران
اون خاطره ی خوش در صبح بهاران

من و با تو پریوش ، آن گشت و گذاران در نم نم باران
آن گشت و گذاران در نم نم باران

که گلی در باران چیدی ، به منش دادی ، خندیدی
بسته بودم به رخ تو نظر ، زیر باران به دو دیده ی تر
گفتم ای گل به صفای سحر ، گل نخندد ، تو نخندی اگر

ای که به یادت باران ، قطره به قطره شب را کرده چراغانی
می شود آیا امشب از سفرت برگردی ، ای که سفر کردی ز برم در شب بارانی
ای که به یادت باران ، قطره به قطره شب را کرده چراغانی
می شود آیا امشب از سفرت برگردی ، ای که سفر کردی ز برم در شب بارانی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر