ناز پرستو بیا - دریا دادور

خیز و بیا، ناز پرستو بیا
ناز پرستوی سخنگو بیا
خیز و بیا توریم و توریم
باغ بهشتم، پریم، حوریم
خیز و بیا قمری باغم بیا
خیز و بیا چشم و چراغم بیا
ما همه شمع و همه پروانه ایم
یکه رو تک چر و تنها نه ایم
هست در این قافله ی پر شکوه
از همه رنگ و همه دین و گروه
هست در این نادر باغ بهشت
بس گل نادر ز پی باغ و کشت
کارگر بیشه ی مازندران
پیشه ور باهنر اصفهان
دختر شیراز پر از شعر و حال
آینه ی روی کمال و جمال
وآن پسر بابلی شرم رو
چون همه ی بابلیان گرم خو
وآنکه بود اهل خراسان زمین
روشنی دیده ی ایران زمین
خیز و بیا، جان پرستو بیا
جان پرستوی سخنگو بیا
خیز و بیا دست به دست افکنیم
در صف بدخواه شکست افکنیم
نسل جوان باز قد افراشته
هر طرفی طرفه گلی کاشته
همسفر نسل جوان همچنان
می رود از شهر بسی کاروان
هم به سراغ کرج سبز پوش
هم به شمیران پر از جنب و جوش
سوی دماوند کهنسال هم
دره ی میگون هم، توچال هم
سوی چمن ها، دره ها، نامه ها
چلچله ها، گلها، پروانه ها
خیز و بیا، جان پرستو بیا
جان پرستوی سخنگو بیا
بیا
بیا بیا …


هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر