باز بهار - دریا دادور

باد به تن سبزه ها چه رقصان دميده

شاخه به آهنگ باد به هر سو رميده

برگ گلها بروي چمن شده دامن افشان

شد قناري غزل خوان و مست به روي درختان

باز بهار آمد اي خدا باز رسان يار ما به ما

آيد آيا در اين بهار آن مه گلعذار ما

ديدن روي او باشدم آرزو از فراغش بود دل پريشان

شايد آيد سراغ من خسته و گردد از جفايش پشيمان

كنون كه بلبل شد بر گل تا ز ديدارش شود نغمه خوان

تو هم مكن اي گل ز من دوري و مهجوري كنارم بمان

بيا و بنشين در كنارم تا شب تيره شود روز رخشان

كاش بگيرد نشاني از اين دل بيقرار ما

باز بهار آمد اي خدا باز رسان يار ما به ما

ديدن روي او باشدم آرزو از فراغش بود دل پريشان

شايد آيد سراغ من خسته و گردد از جفايش پشيمان

كنون كه بلبل شد بر گل تا ز ديدارش شود نغمه خوان

تو هم مكن اي گل ز من دوري و مهجوري كنارم بمان

بيا و بنشين در كنارم تا شب تيره شود روز رخشان

كاش بگيرد نشاني از اين دل بيقرار ما

باز بهار آمد اي خدا باز رسان يار ما به ما

آيد آيا در اين بهار آن مه گلعذار ما

باز بهار آمد اي خدا باز رسان يار ما به ما



هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر